پسری که زنده ماند؛ داستان تلخ و الهامبخش بدلِ هری پاتر

شانزده سال پیش، در میانه یکی از بزرگترین پروژههای سینمایی تاریخ، زندگی بدلکار جوانی به نام «دیوید هولمز» برای همیشه تغییر کرد. او تنها ۲۵ سال داشت و با پشت سر گذاشتن سالها قلدری و دشواری در کودکی، به عنوان ژیمناستی حرفهای توانسته بود به رویای خود برسد: کار در دنیای سینما، آن هم در نقش بدلکار هری پاتر
پارسینه-مجید سلطانی: دیوید از هفده سالگی وارد مجموعه فیلمهای هری پاتر شد؛ جثه کوچک و چابکش او را به گزینهای ایدهآل برای نقش بدل «دنیل ردکلیفِ» ۱۱ ساله تبدیل کرده بود. اما نقش او فراتر از صرفاً یک بدل ساده بود:
او همان هرمیون بود وقتی غول سنگی به حمام مدرسه حمله میکند، همان ران بود وقتی روی اسب در صحنهی شطرنج جادویی ضربه میخورد، و حتی مالیفوی بود که در کوییدیچ از جارویش پرت میشود.
اما در یکی از تمرینهای فیلم «هری پاتر و یادگاران مرگ: بخش اول» در سال ۲۰۰۹، سیم نگهدارندهی او بهطور ناگهانی پاره شد و دیوید از ارتفاعی زیاد به زمین سقوط کرد. صدای شکستن گردنش را خودش شنید. او بلافاصله فلج شد؛ از قفسه سینه به پایین، با تنها حرکاتی محدود در دستها.
با انتقال به بیمارستان تخصصی آسیبهای نخاعی، ماهها تحت درمان بود. پزشکان اعلام کردند که ستون فقرات او در بخش بین مهرههای C6 و C7 (پایین گردن) دچار گسست شده است. او این حادثه را بهنوعی بازگشت به دوران نوزادی توصیف میکند؛ جایی که برای هر کاری وابسته به دیگران بود.
مردم باید منو میشستن، لباسمو عوض میکردن، بهم غذا میدادن... بعدش هم توانبخشی طاقتفرسا. همهچیز از اول.
با این حال، بسیاری از همکارانش در فیلم، مخصوصاً دنیل ردکلیف، او را تنها نگذاشتند. دنیل بارها به بیمارستان آمد، و دیوید این محبت را هیچگاه فراموش نکرده است.
سالها جلوی دوربین براشون شجاع بودم. حالا نوبت اونا بود که برای من شجاع باشن.
این دوستی هنوز هم ادامه دارد. دیوید و دنیل با هم مستندی با نام پسری که زنده ماند» ساختند و حتی پادکستی درباره بدلکاری ضبط کردند. دیوید معتقد است:
دنیل انسانی واقعیه. کسی که برای حفظ شغل دیگران، حاضره از خودش بگذره.
اما زندگی بعد از حادثه برای دیوید فقط درباره محدودیتها نبود. او توانست با نگاهی تازه به زندگی برسد.
«زندگی سختتر از گردنشکستن هم هست. من اینو تو ۲۵ سالگی فهمیدم. یاد گرفتم که باید توی لحظه زندگی کنم.
او با شوخی میگوید:
هیچ کنترلی روی رودهم ندارم. یعنی از بازیگرای ماپتها هم بیشتر دست رفت اونجا! هر جایی که فکرشو بکنی خودمو خراب کردم: کوه، فرش قرمز، مراسم رسمی... ولی وقتی میتونی بخندی، تحملش راحتتر میشه.
دیوید امروز ۴۴ ساله است. او با زنی به نام «رُزی» وارد رابطهای عمیق شده؛ زنی که خود نیز با آسیب نخاعی زندگی میکند.
ما با دردهامون با هم ارتباط برقرار نکردیم؛ با عشقمون، با تجربه مشترکمون از داشتن خانوادههایی مهربون و دوستانی وفادار، وصل شدیم.
او حتی در مورد رابطه جنسیشان با صداقت و طنز صحبت میکند:
وقتی با وجود آسیب، زیر سطح جراحتمون هنوز ارگاسم رو تجربه میکنیم، معنای خاصتری پیدا میکنه. چون خیلیها فکر میکنن این دیگه ممکن نیست.
با تمام سختیها، او بیش از هر چیز شکرگزار سهمی است که در دنیای هری پاتر داشته است:
«تو مناطق جنگی، بچههایی هستن که با ترس زندگی میکنن... وقتی خانوادهها براشون هری پاتر پخش میکنن، براشون راه فراری از واقعیت میشه.
خیلیها با مشکلات روانی دست و پنجه نرم میکنن و این فیلمها کمکشون میکنه. من واقعاً خوشحالم که بخشی از این امید و آرامش برای مردم بودم.
ارسال نظر