چه برای تنظیمگری و چه برای نظارت؛ تاریخمصرف «ساترا» تمام شده!

اگر مروری بر تمام حاشیهسازیهای ساترا برای فعالان شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر داشته باشیم، همواره موضوع بحث «نظارت» بوده اما آنچه حنای این مدعیان را بیرنگ و حضورشان را بیتأثیر کرده، فقدان چارچوب قانونی و نداشتن پشتوانهای معتبر برای عرض اندام در این میدان است.
شبکه نمایش خانگی هر چند تا همین یک دهه پیش، تنها میتوانست سازوکار «عرضه» را در فرآیند تولید محصولات نمایشی نمایندگی کند اما حالا دیگر یکی از مدعیان در عرصه «تولید» شدهاست و فعالیت پویا و متمرکز پلتفرمهای خانگی در سالهای اخیر، آن را تبدیل به بازیگری جدی در میدان جذب مخاطب کرده است.
تنوع تولیدات در عین رهایی از سازوکارهای کلیشهای و تاریخگذشته تلویزیون، نه فقط منجر به شکلگیری ترکیبی متنوع از محصولات نمایشی در سبد مصرفی مخاطبان شده است که تولیدکنندگان و برنامهسازان را هم به خود جذب کرده و به همین دلیل زنگ خطر را برای صداوسیماییها به صدا درآورد.
«ساترا» در چنین فضایی متولد شد تا بلکه بتواند با ادعای «تنظیمگری» زمین بازی را به نفع صاحباختیار اصلی خود یعنی «صداوسیما» تغییر دهد و اصلیترین ابزار برای این اعمال نفوذ هم دستاویز قراردادن قوانین و چارچوبهای نظارتی بود.
اگر مروری بر تمام حاشیهسازیهای ساترا برای فعالان شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر داشته باشیم، همواره موضوع بحث «نظارت» بوده اما آنچه حنای این مدعیان را بیرنگ و حضورشان را بیتأثیر کرده، فقدان چارچوب قانونی و نداشتن پشتوانهای معتبر برای عرض اندام در این میدان است.
فارغ از چالشهای ماهیتی که اصل وجود «ساترا» را با اماواگراهای بسیاری مواجه کرده است، در عصر فراگیری هوشمصنوعی و امکان سپردن بخشی از سازوکارهای نظارتی، متناسب با حجم بالای تولیدات صوتی و تصویری در فضای مجازی، منطق وجود آن را هم با تردید مواجه کرده است.
به تعبیری «ساترا» پیش از آنکه بتواند هویتی برای خود دست و پا کند، از حیز انتفاع ساقط و زودتر از آنچه سردمدارانش انتظار داشتند، تبدیل به پدیدهای تاریخمصرف گذشته شده است.
در چنین شرایطی سنگاندازیهای گاه و بیگاه و تلاش برای حاشیهسازیهای رسانهای پیرامون تولیدات پلتفرمهای خانگی توسط این پدیده، چه منطقی میتواند داشته باشد؟
ارسال نظر